برنامه ریزی پابرجا
نویسنده: علی زارع
نویسنده: علی زارع
مقدمه
طی قرنها انسان از روشهای متعددی برای دست و پنجه نرم کردن با عدم قطعیتها استفاده کرده تا با تواناییهای خاص خود از آینده بلندمدت محافظت کند. اخیرا، فرایندهای گروهی همچون دلفی به گروههای بزرگ کارشناسان کمک میکنند تا مهارتهای خود را در روایتهایی برای آینده ترکب کنند. مدلسازی آماری و شبیهسازی کامپیوتری به کسب اطلاعات کمی به کمک برونیابی روندهای فعلی و نیز به کارگیری نیروهای محرکی که اخیرا شناسایی شدهاند کمک میکنند. تحلیل رسمی فرایند تصمیمگیری، به طور سیستماتیک به ارزیابی پیامدهای چنین اطلاعاتی کمک میکند. برنامهریزی مبتنی بر سناریو به افراد و گروهها کمک میکند تا عدم قطعیتهای بنیادی در رابطه با آینده بلندمدت را بپذیرند و طیفی از مسیرهای بالقوه را مد نظر قرار دهند که حتی در برگیرنده آن دسته از مسیرهایی میشود، که ممکن است به دلایل سازمانی، ایدئولوژیکی و یا سیاسی، ناراحت کننده یا دردسرساز باشند.
علی رغم این میراث غنی، همه این روشهای سنتی مبنای یکسانی دارند: ناتوانی در مقابله با تنوع و تعدد آیندههای محتمل. به احتمال زیاد، هرگونه حدس و گمانی درباره آینده، اشتباه خواهد بود. سیاستها بهینه میشوند تا به ریسکهای شناخته شده ای بپردازند که ممکن است در هنگام غافلگیری، با شکست مواجه شوند. حتی چند سناریو ماهرانه هم قسمت عمده غنا و جزئیات آینده را از دست خواهند داد و هیچ گونه ابزار سیستماتیکی برای بررسی نتایج کاربرد آنها فراهم نخواهد کرد.
برنامه ریزی پابرجا (RDM ) یک چارچوب نظری تصمیم گیری است که هدف آن کاربرد سیستماتیک تعداد زیادی از پیش بینیهای بسیار ناقص درباره آینده میباشد (لمپارت، پاپر، بانکس، ۲۰۰۳؛ لمپارت و کولینز، ۲۰۰۷). RDM به جای اتکا به پیش بینیهای آماری یا آینده محتمل، به صراحت چند آینده محتمل را به عنوان بهترین نمایندگان اطلاعات موجود درباره یک آینده نامعلوم در نظر میگیرد. سپس RDM به تحلیلگران و تصمیمگیرندگان کمک میکند تا اقدامات کوتاه مدتی را شناسایی کنند که در میان طیف وسیعی از آیندهها، پابرجا هستند، یعنی اقداماتی که انجام یک کار معقول دستیابی به اهداف تصمیم گیرندگان را در مقایسه با گزینه های جایگزین تعهد میکنند و مهم نیست که چه آینده ای به وقوع خواهد پیوست. RDM ، پرسش قدیمی، آینده چه چیزی را با خود خواهد آورد؟ تبدیل به پرسشی با پاسخ بهتر میکند، که امروز چه کاری میتوانیم انجام دهیم تا به آینده ای که دوست داریم، را شکل دهیم؟
علاقه به رویکردهای صریح برای شناسایی استراتژیهای پابرجا، برخلاف بهینه، طی دو دهه گذشته شکل گرفته است (متز و همکاران، ۲۰۰۱؛ روزنهد و مینگرز، ۲۰۰۴؛ لایت، ۲۰۰۵)، که تا حدی تحت تأثیر درک روزافزون تصمیم گیرندگان از این مسأله قرار دارد که دنیا در مقایسه با آنچه که ما تصور میکنیم، کمتر قابل پیش بینی و بیشتر غافلگیر کننده است. چنانکه پیشرفتها در روانشناسی تصمیمگیری نشان میدهد، که چارچوب سنتی مورد انتظار، راهی نیست که تصمیم گیرندگان ماهر اغلب با استدلال تحت عدم قطعیت بر میگزینند و پیشرفتها در تواناییهای کامپیوتری جدید، که چارچوبهای تصمیمگیری کمی جدید را محتمل میسازند، چیزی نیست که آنها انتظارش را داشتند.
رویکرد خاص RDM که در اینجا توصیف شده است، از دو رشته تحقیق در موسسه RAND ایجاد شده که در اوایل دهه ۹۰ آغاز شده بود. در آن زمان، تحلیلگران RAND به نام رابرت لمپارت و استیون پاپر به طور جداگانه به مسائل سیاست پرداختند که از ویژگیهای آنها با عدم قطعیت عمیق و پویایی بالقوه ناپایدار در تغییر جو به خصوص و تحول جوامع کمونیستی شرق اروپا به سمت اقتصاد بازار آزاد بود. آنها دریافتند که ابزارهای کمّی سنتی در چنین چالشهای سیاسی ضعیف عمل میکنند. در ضمن، متخصص علوم کامپیوتری RAND به نام استیو بانکس مشغول این مسأله بود که چگونه میتوان از مدلهای کامپیوتری ناقص برای اطلاعرسانی تصمیمات سیاسی استفاده کرد. به خصوص، جامعه شبیهسازی نظامی کاملا آگاه بود که شبیهسازیهای بسیار دقیق و دادههای غنی آنها الزاما در بهترین حالت، بسیار بهتر از عهده توصیفات جنگهای گذشته بر میآیند تا جنگ آیندههای. بانکس استدلال میکرد که حتی مدلهایی که پیشبینی ضعیف داشتند نیز اغلب حاوی اطلاعات مفیدی بودند که با اجرای آنها در هزاران تا میلیونها مورد استخراج شده بودند، که این موارد به طور سیستماتیک انتخاب شده بودند تا کاربردهای فرضیات مدلها، درباره آینده را ترسیم کنند. این روشهای مدلسازی تحقیقاتی، که در زیر به طور مفصلتر توصیف شدهاند، ابتدا برای حمایت از چارچوب نظری برنامه ریزی پابرجا در سال ۱۹۹۶ مورد استفاده قرار گرفتند تا استراتژیهای پابرجا و انطباقی را از لحاظ تغییر میزان انتشار گاز گلخانهای ارزیابی کنند (لمپارت، شلسینگر، بانکس، ۱۹۹۶).
از آن زمان به بعد، این روشهای RDM در طیف وسیعی از مسائل مربوط به تصمیمگیری تحت شرایط عدم قطعیت به کار رفتهاند، که از جمله آنها میتوان به مسائل دفاعی (بروکس، بانکس، بنت، ۱۹۹۹)، تغییرات جوی (لمپارت، ناکیسنوویچ، سارویتز و شلسینگر، ۲۰۰۴؛ گرووز و همکاران، ۲۰۰۸)، آموزش عالی (پارک و لمپارت، ۱۹۹۸)، بیمه (دیکسون و همکاران، ۲۰۰۷)، برنامهریزی علوم و فناوری (سئونگ و پاپر، ۲۰۰۵؛ لمپارت و بونومو، ۱۹۹۸)، مقابله با تروریسم و تولیدات بخش خصوصی و برنامهریزی فناوری (دو مورد آخر توسط لمپارت و پاپر، ۲۰۰۵ توضیح داده شدهاند) اشاره کرد. در سالهای اخیر، این روشها به طور اختصاصی برای تحلیل سیاسی بلند مدت (LTPA ) به کار رفتهاند، یعنی انتخاب اقدامات کوتاهمدت با هدف مشخص تحت تأثیر قرار دادن رخدادهای بسیاری از دهه تا آینده (لمپارت، پاپر، بانکس، ۲۰۰۳؛ پاپر، لمپارت، بانکس، ۲۰۰۵).
تصمیمگیری پابرجا (RDM ) یک رویکرد کمّی و تکرارشونده برای موارد زیر است:
- شناسایی آن دسته از استراتژیهای تصمیمگیری که عملکرد خوبشان نسبت به عدم قطعیتهای کلیدی پیشروی تصمیمگیرندگان نسبتا غیر حساس است، و
- شرح آسیبپذیریهای باقیمانده این استراتژیها.
همانطور که در زیر به طور مفصلتر توضیح داده خواهد شد، RDM برای حمایت از تصمیم گیری تحت شرایطی با ابهام شدید، از همه مناسبتر است، یعنی وقتی که طرفهای تصمیم گیری نمیدانند یا درباره مدل سیستم مربوط به اقدامات بالقوه برای مشتریان، احتمالات قبلی برای ارزش پارامترهای نهاده مبهم اصلی برای مدل سیستم و تابع مقداری که باید برای رتبه بندی نتایج مربوطه مورد استفاده قرار گیرد، به توافق نمیرسند.
به طور خلاصه، RDM از کامپیوتر برای حمایت از یک فرایند تکرارشوده استفاده میکند که در آن افراد استراتژیهایی را مطرح میکنند که در طیف وسیعی از آیندهها است و به طور بالقوه پابرجا بوده و سپس کامپیوترها با استفاده از ترکیبی از مدلهای شبیهسازی کامپیوتری و برونیابی دادهها، این استراتژیها (آزمون استرس) را به چالش میکشند تا آیندهای را پیشنهاد دهند که ممکن است این استراتژیها در آن ضعیف عمل کنند. سپس میتوان در این گزینهها تجدید نظر کرد تا در برابر این آیندههای پرتنش از آنها محافظت کنند و این فرایند برای استراتژیهای جدید تکرار میشود. ممکن است تصمیم گیرندگان به جای اینکه اول آینده را پیشبینی کنند تا روی آن کار کنند، اکنون یک درک سیستماتیکی از بهترین گزینه های کوتاه مدتشان برای شکلدهی یک آینده بلند مدت کسب کنند، درحالیکه به تمام آیندههای احتمالی توجه کامل نمیکند، بلکه حداقل تعداد زیادی از این آیندهها را در نظر میگیرد. RDM به تحلیلگران اجازه میدهد تا از کامپیوتر برای ارائه طیف وسیعی از مسیرهای احتمالی برای آینده بلند مدت استفاده کنند. سپس تحلیلگران به دنبال گزینههای سیاستی کوتاه مدتی هستند که پابرجا باشند، یعنی در مقایسه با دیگر گزینهها، در طیف وسیعی از آن آیندهها با استفاده از ارزشهای بسیار متفاوت، عملکرد را ارزیابی کنند.
در این فرایند تکراری، RDM به چند چالش میپردازد که اغلب گفته میشود سعی دارند سیاستهایی را ایجاد کنند که به آینده بلند مدت میپردازند. RDM به چالشهای مدیریت عدم قطعیت میپردازد (مارچ و سیمون، ۱۹۵۸)، که در آنها استنباطها از مجموعهای از شواهد حاصل میشود، زیرا کامپیوتر طیف کاملی از عدم قطعیتها، تفسیرهای چندگانه و سایر ابهامات را در خود نگه داشته و میتواند اطلاعات اساسی، سازگار یا متناقض را به اطلاع تصمیمگیرندگان در هر مقعطی برساند، که ممکن است به تمایز میان شایستگیهای گزینههای تصمیم گیری کمک کنند. این فرایند میتواند کمک کند تا موانع سازمانی از بین بروند و به آینده چندگانه توجه شود، زیرا معیارهای سیستماتیکی را برای تعیین آینده (آنهایی که برای تمایز انتخاب میان استراتژیها مهم هستند) فراهم میکند که باید لحاظ گردند. این فرایند میتواند به تصمیم گیرندگان کمک کند تا از استدلال بیش از حد اجتناب کنند (ترورتون، ۲۰۰۱)، که در آن تصمیم گیرندگان مطمئنتر از آنچه که در واقعیت هست، وانمود میکنند تا از بی اعتباری در مناظرههای سیاسی اجتناب کنند، و به آنها اجازه میدهد تا آیندههای احتمالی چندگانه را تصدیق کرده و استدلالهای محکمی درباره بهترین سیاستها برای محافظت در برابر طیف وسیعی از احتمالات بیان کنند.
RDM قابلیتهایی از کامپیوترهای مدرن را استفاده میکند که پیش از این در دسترس نبودند تا مستقیما با ناتوانی ذاتی مقابله کند و آینده بلند مدتی را به دقت پیشبینی کند که گفته میشود قبل از رویکردهای LTPA است. RDM که توسط کامپیوتر حمایت میشود، در ریشه خود بهترین تواناییهای انسان و ماشین را با هم ترکیب میکند. انسانها توانایی بینظیری در تشخیص الگوهای بالقوه، استنتاج، تدوین فرضیات جدید و درک راه حلهای بالقوه برای مسائل به ظاهر مهارنشدنی دارند. همچنین انسانها از منابع مختلف دانش برخوردارند، یعنی منابع ضمنی، کیفی، تجربی و عملی، که به آسانی در صورت گراییهای کمّی سنتی نشان داده نمیشوند. اگر انسانها با کامپیوتر کار نکنند، اغلب میتوانند به طور موفقیت آمیزی راه خود را در مسائل بسیار مبهم پیدا کنند، مشروط بر اینکه بینش آنها درباره سیستم مورد نظر، به خوبی عمل کند. آنها میتوانند از شبیهسازیهای روایی ذهنی برای آزمایش نحوه اجرای استراتژیها در موقعیتهای پیچیده استفاده کنند (کاهنمان، ۱۹۸۲). تصمیمگیرندگان کارشناس میتوانند از تمثیلهای گذشته استفاده کنند تا پیشنهاد دهند که کدام استراتژیها در آینده به طور مؤثرتری کار خواهند کرد (کلین، ۱۹۹۸). فرایندهای گروهی تکرارشونده میتوانند از اطلاعات مرتبط گستردهای بهره برداری کنند. انسانها در حالی که حول امکاناتشان برای داستان سرایی قالب بندی شدهاند، میتوانند با سناریوهای «چه میشود اگر»، یکدیگر را به چالش بکشند تا به جستجوی نقاط ضعف در طرحهای پیشنهادی بپردازند. این فرایندها موفق میشوند، زیرا اغلب بهترین پاسخ به ابهامات شدید، استراتژیی است که به جای بهینه شدن برای یک آینده پیش بینی شده خاص، در برابرآینده های متفاوت به خوبی محافظت شود و طی زمان با به وجود آمدن اطلاعات جدید، تکامل یابد. انسانها با استفاده از اطلاعات موجود برای استراتژیهای کاندید شده تکرارشونده، استراتژیهای سازگار موفقی را طراحی میکنند تا در طیفی از احتمالات آینده بررسی شوند.
با این حال، وقتی انسانها با آینده پیچیدهای مواجه میشوند که تجربیات گذشته یک راهنمای غیر قابل اعتماد برای آن است، این فرایندهای آزمایش شده در زمان میتوانند شکست بخورند. انسانها هنگام مواجهه با موقعیتهای بالقوه جدید به سرعت میتوانند توانایی خود در پیگیری پیوندهای علی طولانی را از دست بدهد و نتواند نیروهای رقابتی را که ممکن است از آینده ای در طول یک مسیر یا مسیر دیگر مشتق شده باشند، را شناسایی نماید. توانایی آنها برای پیگیری کاربرد «چه میشود اگر» طرحهای پیشنهادی با شکست مواجه میشود. انسانها در هنگام فعالیت درون سازمانهایی که در آنها ممکن است بینش فردی به آسانی به کار گرفته نشده یا به اشتراک گذاشته نشود، میتوانند بررسی شبیهسازیهای ذهنی به صورت یک کار گروهی را حتی در موارد نادری که بسیاری از افراد ارزشها و انتظارات خود درباره آینده را به اشتراک میگذارند، دشوارتر از آنچه که هست بیابند؛ لذا در سازمانهایی با برنامههای کاری متفاوت یا در جوامعی با علایق مختلف، استفاده از این ابزارها مبادله رسمی ایدهها تقریبا غیر ممکن میشود.
درحالیکه انسانها توانایی محدودی در پردازش و حفظ اطلاعات دارند، کامپیوترها در بررسی مقادیر زیاد دادههای کمّی، برتر از انسانها هستند. آنها میتوانند بدون خطا یا انحراف، مفاهیم آن فرضیات را نشان دهند و برایشان مهم نیست که زنجیره های علی چقدر طولانی یا پیچیده باشند و بدون هیچ گونه پیش داوری در مورد مثالهای متناقض، از فرضیات استقبال کرده و درباره آنها تحقیق میکنند. فرایند ایجاد مدلهای شبیهسازی کامپیوتری اغلب موجب تبیین واضح بسیاری از فرضیات اساسی میشود. اما روشهای سنتی از کامپیوتر برای حمایت از سیاست گذاری تحلیلگران استفاده میکنند تا فرضیات اصلی مطمئنی را ارائه دهند، به خصوص که مدلها، ارزشها و احتمالاتی برای آینده های بدیل هستند که به طور گسترده مورد توافق قرار میگیرند، که همیشه هم برای LTPA صادق نیست؛ لذا تحلیلگران با انتخاب هابسون (انتخاب از روی ناچاری) مواجه هستند. آنها میتوانند با کامپیوتر استدلال کنند و متصرفان اصلی رویکردهای موفقی را رد کنند که انسانها از آنها برای حل مشکلات بسیار عدم قطعبت عمیق استفاده میکنند، یا اینکه میتوانند از این رویکردها پیروی کنند و توانایی کامپیوتر برای کمک به تصحیح مسائل ناشی از تجهیزات و خطاهایی را که اغلب وارد استدلالهای انسانی میشود، بهره گیرند.
RDM از طریق پیوند رویکردهای شبیه سازی چند سناریویی با مفهوم مدلسازی اکتشافی، تسهیل میگردد (بانکس، ۱۹۹۳؛ بانکس، ۲۰۰۱، بانکس، ۲۰۰۲). مدلسازی اکتشافی بر روی یک چارچوب مفهومی برای کاربرد تجربیات کامپیوتری تأکید میکند تا اطلاعاتی پیرامون جهان حاصل شود، به خصوص با بهرهگیری از تأثیر متقابل بین تجسمهای کامپیوتری که به انسانها کمک میکنند فرضیاتی را درباره ویژگیهای گروهی از آزمایشات محاسباتی و تحقیقات کامپیوتری در گروهی شکل دهند، که این فرضیات را به طور سیستماتیک آزمایش میکند. هنگامی که مدلسازی اکتشافی برای RDM به کار میرود، از کامپیوتر برای ایجاد گروه بزرگی از سناریوهای آینده احتمالی استفاده میکند که در آن هر یک از این سناریوها نماینده یک حدس و گمان درباره نحوه کارکرد جهان و یک انتخاب از میان بسیاری از استراتژیهای جایگزین است که ممکن است افراد برای تحت تأثیر قرار دادن نتایج، آنها را اتخاذ کنند. سپس این رویکرد از تجسم کامپیوتری و تکنیکهای تحقیق استفاده میکند تا اطلاعات را از این گروه از سناریوها استخراج کند که برای تمایز میان گزینههای تصمیمگیری مناسب هستند.
در سالهای اخیر، تواناییهای کامپیوترهای جدید، یعنی پردازش سریع اغلب در بیش از چند پردازنده؛ حافظه مجازی نامحدود و تجسم جذاب و قدرتمند، رویکردهای کمّی بسیار جدیدی را پیش روی مشکلات حاضر و البته قدیمی تصمیمگیری تحت شرایط بسیار مبهم قرار داده است. ادبیات مربوط به تحلیل سیاست و ارزیابی یکپارچه، به طور فزایندهای بر مکتب در حال پیدایش رویکردهای شبیهسازی چند سناریویی و کامپیوتری تأکید میکنند که در آنها تحلیلگران از مدلها استفاده میکنند تا سناریوهای متفاوتی را بسازند (مورگان، ۱۹۹۹؛ ون اسلت، ۲۰۰۰؛ متز، ۲۰۰۱). این مکتب به جای جمع کردن نتایج با استفاده از توزینهای احتمالی، از تعدد سناریوها برای استدلال از قیاسهای اساسا متفاوت موارد جایگزین استفاده میکند. آمارشناسان و ریاضیدانان اکنون متونی را درباره احتمالات مبهم و غیر صحیح ایجاد میکنند (دکومن، ۲۰۰۱)، که به تحلیلگران اجازه میدهد محدودیتهای نظریه احتمال را بدون فرض درستی بیشتر اطلاعات درباره ارزشهای واقعی احتمال از آنچه که تضمین شده است، لحاظ کنند. متون تحقیقاتی مهندسی و عملیاتی، به استفاده از معیارهای پابرجایی، برخلاف بهینگی، روی آوردهاند تا با چنین موقعیتهای مبهمی مقابله کنند (ژو، ۱۹۹۶؛ کوولیس، ۱۹۹۷؛ بن-هایم، ۲۰۰۱)؛ و پیشرفتهای حاصل شده در فناوری اطلاعات به انفجار رویکردهای جدید در شبیهسازی کامپیوتر منجر شده است، همچون مدلسازی مبتنی بر عامل (اپستین، ۱۹۹۶).
RDM با تحلیل تصمیمگیری بیزین سازگار است که برای یک چارچوب هزینه-سود به کار میرود. اما RDM به جای رتبهبندی گزینههای تصمیمگیری که وابسته به عدم قطعیت هستند که توسط یک مجموعه احتمالات قبلی مشخص میشوند که در پارامترهای نهاده در یک مدل سیستم توزیع شدهاند، سریهای زمانی را به دفعات متعدد اجرا میکند تا استراتژیهای پابرجا را پیدا کرده و مابقی عوامل بسیار مبهم را مشخص کند که احتمال دارد همچنان به آنها حساس باشند. مغایرت داشتن RDM با رویکرد سنتیتر تحلیل تصمیمگیری که ما آن را «پیشبینی سپس اقدام» مینامیم، مفید است (لمپارت، ناکیسنوویچ، سارویتز و شلسینگر، ۲۰۰۴). پیشبینی سپس اقدام با مدل سیستمی آغاز میشود که پیامدهای منفعت وابسته به انتخاب استراتژی را شرح میدهد. ابهامات با توزیع احتمال در پارامترهای نهاده در مدل سیستم مشخص میشوند. این تحلیل، استراتژی را با کاروری بهینه مورد انتظار پیشنهاد میکند که وابسته به این توزیعها است. این فرایند که مبنایی را برای اکثر روشهای موجود ریسک و تحلیل تصمیمگیری فراهم میکند (مورگان و هنریون، ۱۹۹۰)، نیازمند اطلاعات کافی است تا محاسبه توزیعهای احتمال پیامدهای آینده مورد نظر را ممکن سازد؛ لذا آن را پیش بینی سپس اقدام» مینامیم.
برعکس، RDM با یک یا چند مدل سیستم آغاز میشود که استراتژیها را به پیامدها و نه یک توزیع احتمال منفرد و مشخص در پارامترهای مبهم نهاده برای این مدلها مربوط میکند. همچنین حائز اهمیت است که این فرایند با مجموعه ابتدایی استراتژیهای جایگزین آغاز شود. سپس RDM از اطلاعات موجود استفاده میکند تا موارد زیر را پیشنهاد دهد:
- چه استراتژیهایی از همه پابرجا تر هستند، یعنی عملکرد رضایت بخش آنها در مقایسه با سایر استراتژیها نسبت به تمام یا اکثر ابهامات نسبتا غیرحساس است.
- حساسیتهای این استراتژیهای پابرجای کاندید را شناسایی کند، یعنی ترکیبات فرمولهای مدل و پارامترهای نهاده که در آنها استراتژی نسبتا ضعیف عمل میکند؛
- استراتژیهای جدید یا اصلاح شده ای را پیشنهاد میکند که ممکن است در برابر این حساسیتهای بهتر محافظت کند؛ و مبادلههای موجود در انتخاب میان چنین گزینههای محافظت شدهای را مشخص میکند.
رویکردهای پیشبینی سپس اقدام برای طیف وسیعی از مسائل تصمیمگیری، بسیار مفید شناخته شدهاند، اما میتوانند در مسائل تحت شرایط بسیار مبهمی اجرا شوند که ویژگی تقریبا جهانی مسائل سیاسی بلند مدت بوده است. پیشبینی سپس اقدام میتواند تحلیلگران و تصمیمگیرندگان را ترغیب کند تا در برآوردهای خود از ابهام، اعتماد به نفس کاذب داشته باشند تا پیشبینیهای قابل مهارتری را انجام دهند؛ میتواند به توافق رسیدن درباره اقدامات را برای طرفهایی با انتظارات و ارزشهای متفاوت، دشوارتر سازد، زیرا این روش از آنها میخواهد تا ابتدا درباره پیش بینیها توافق کنند؛ و میتواند به استراتژیهای حساس به غافلگیری منجر شود که ممکن است مخالف اطلاعات موجودی باشد که به طور متفاوت به کار رفتهاند (لمپارت و همکاران، ۲۰۰۲).
RDM مقابله با این مسائل است که با ارائه یک چارچوب سیستماتیک و کمّی برای شناسایی طیف وسیعی از حساسیتهای استراتژیهای پیشنهادی، طراحی تضادهایی برای این حساسیتها و ارزیابی سیستماتیک مبادلات حاصل شده، این کار را انجام میدهد. این فرایند طراحی میشود تا با به چالش کشیدن تحلیلگران و تصمیمگیرندگان در بررسی طیف وسیعی از آینده های احتمالی، مشکلات اعتماد به نفس کاذب را کاهش دهد و طراحی شده است تا با ارائه یک چارچوب تحلیلی که در آن طرفها میتوانند درباره پابرجایی اقدامات در بسیاری از انتظارات و ارزشها به توافق برسند، این توافق را تسهیل بخشند. هنگامی که ابهام کاملا مشخص شد، پیشبینی سپس اقدام مزایای مهمی برای RDM خواهد داشت. مورد اول، بهترین انتخاب وابسته به فرضیات را ارائه میدهد، درحالیکه مورد آخر، تحلیلگران و تصمیمگیرندگان را وادار میکند تا به طور ذهنی تصمیم بگیرند، و آنها این کار را از طریق انتخاب خود از استراتژی و آینده ای که نسبت به آن حساس باقی خواهند ماند، انجام میدهند. پیش بینی سپس اقدام خواهان منابع و ویژگیهای محاسباتی کمتر، استفاده از توزیعهای احتمال قبلی، ابهامات درباره وضع جهان است که مستقل از هرگونه توجه به انتخابهای سیاسی میباشند. اما در موقعیتهایی که در آنها آینده، ظرفیتی را برای غافلگیری و توجه دقیق به علوم موجود حفظ میکند، ممکن است پیش از این تحقق نیافته باشد یا بیان اقدامات حفاظتی در برابر طیف وسیعی از انواع مختلف حساسیتهای RDM دشوار باشد که ممکن است برای کاربرد موفقیت آمیز اطلاعات در مدلهای پویایی انسانی و اجتماعی برای تصمیمگیری، حیاتی باشند.
RDM بر خلاف رویکردهای تحلیلی سنتیتر تصمیمگیری، به جذب برخی از سرزندهترین زمینههای جدید تحقیق تحلیل داده میپردازد. به عنوان مثال، کاربردهای اخیر RDM ، فرایندی به نام «کشف سناریو» را به کار بردهاند که از الگوریتمهای آماری یافته خوشهای در پایگاههای بزرگ نتایج شبیهسازی مدل تولیدی استفاده میکنند تا شرح مختصری را از لحاظ محدودیتهای ترکیبات زیرمجموعه پارامترهای نهاده مدل ارائه دهند که به بهترین وجه شرایطی را توصیف میکند که به دستههای مشخص نتایج مرتبط با سیاست منجر میشوند (لمپارت، گرووز، پاپر و بانکس، ۲۰۰۴؛ گرووز و لمپارت، ۲۰۰۷؛ لمپارت، بریانت و بانکس، ۲۰۰۸). برای مثال در یک کاربرد، کشف سناریو خلاصهای از شرایط اصلی را ارائه میدهد که تحت آن یک بخش بحث برانگیز قوانین فدرال موجب پس انداز پول مالیات پردازان میشود (دیکسون و همکاران، ۲۰۰۷) و در کاربرد دیگری، فرضیات اصلی درباره آینده ای را شناسایی کرد که تحت آن ممکن است یک استاندارد انرژی تجدید شدنی به اهداف محیطی و اقتصادیاش برسد (تومن، گریفین و لمپارت، ۲۰۰۸).
به منظور درک بهتر این مرحله و چالشهای علمی در بهبود آن، مقایسه کاربردهای متفاوت چنین طرحهای تجربی در آزمایشات کامپیوتری در متون پیش بینی سپس اقدام و RDM مفید است. هر دو متون نمونه ای متشکل از چندین هزار مورد را برای مقادیر پارامتری نهاده در برخی مدلهای شبیهسازی به کار میبرند. مورد اول، با گزارش تابع تراکم احتمالی برخی ستاندههای مورد نظر مدل، اطلاعات را از این نمونه استخراج خواهد کرد، به عنوان مثال، کاروری مورد انتظار برخی گزینههای سیاست که وابسته به توزین احتمالی در پارامترهای نهاده هستند. مورد آخر، ممکن است موارد را در دو گروه، دستهبندی کند، که در یکی برخی استراتژیهای خوب انجام گرفته قرار دارد و در دیگری آنهایی که ضعیف اجرا شده بودند، و مجموعه با عملکرد ضعیف را مشخص میکند، چنانکه تصمیمگیرندگان میتوانند در صورت لزوم، گزینههای با محافظت کم هزینه را شناسایی کرده و آیندههایی را درک کنند که استراتژی منتخب آنها همچنان حساس به آنها باقی خواهد ماند.
روشهای تصمیمگیری پابرجا برای بسیاری از مسائلی مناسب هستند که شامل تصمیمگیری تحت شرایط پیچیده یا بسیار مبهم میشوند، اما ابزارهای به خصوص قدرتمندی برای LTPA هستند که یکی از پرتنشترین چالشها در این رسته میباشند. زمانیکه یک رویکرد تصمیمگیری پابرجا برای تحلیل سیاسی جهانی و بلند مدت به کار میرود، هدف آن کسب اتفاق آراء درباره برخی دورههای حساس با اقدام کوتاهمدت از طرفهای مختلف تصمیمگیری است. این مسأله نیازمند اکتشاف گزینههای سیاسی سازگار با انتظارات مختلف طرفها درباره آینده و طیف ارزشهایی است که هرکدام دارند.
یک رویکرد روش تصمیمگیری پابرجا با پیشروی در تکرارهای چندگانه، به چالش تعدد آیندههای محتمل خواهد پرداخت، همانطور که انسان و کامپیوتر متناوبا نتیجهگیریهای یکدیگر درباره آینده و استراتژیها را به چالش میکشند. چهار عامل یا عنصر اصلی باید بر شکل و طرح این تعاملات حاکمیت داشته باشند.
- در نظر گرفتن گروههایی متشکل از تعداد زیادی سناریو. چنین گروههایی باید شامل مجموعهای از آیندههای احتمالی باشند که تا حد امکان متنوع هستند، تا اینکه مجموعه چالشهایی را فراهم کنند که با آنها سیاستهای کوتاهمدت جایگزین را آزمایش کنند. گروههای سناریو میتوانند طیف وسیعی از انواع مختلف اطلاعات درباره آینده بلندمدت را ارائه دهند. همچنین میتوانند فرایندهای گروهی را تسهیل بخشند که برای استخراج اطلاعات و دستیابی به خرید تحلیل از سهامدارانی با ارزشها و انتظارات بسیار متفاوت درباره آینده طراحی شدهاند.
- جستجوی استراتژیهای پابرجا به جای بهینه، که در طیف وسیعی از آیندههای احتمالی و راههای متناوب دستهبندی مطلوبیت سناریوهای جایگزین «به اندازه کافی خوب» عمل میکنند. پابرجایی، معیار مناسبی را برای LTPA ارائه میدهد، زیرا هم یک انتخاب هنجار و هم معیاری را منعکس میسازد که بسیاری از تصمیم گیرندگان واقعا تحت شرایط پیچیده یا بسیار مبهم از آنها استفاده میکنند (روزنهد و گوپتا، ۱۹۷۲).
- کاربرد استراتژیهای منطبق برای دستیابی به پابرجایی. استراتژیهای منطبق، طی زمان در پاسخ به اطلاعات جدید تکامل مییابند. استراتژیهای منطبق کوتاهمدت به دنبال این هستند تا با شکلدهی گزینههای موجود برای تصمیم گیرندگان آینده، آینده بلندمدت را تحت تأثیر قرار دهند. یعنی، استراتژیهای کوتاهمدت به طور واضح با انتظاراتی طراحی شدهاند که در آینده با آنها مواجه خواهند شد.
- کاربرد ابزارهای کامپیوتری طراحی شده برای اکتشاف تعاملی تعدد آیندههای احتمالی. انسانها نمیتوانند تمام جزئیات مرتبط استراتژیهای بلندمدت را پیگیری کنند. اما با کارکردن تعاملی با کامپیوترها میتوانند فرضیاتی را کشف کرده و آزمایش کنند که درستی آنها در طیف وسیعی از احتمالات اثبات شده است؛ لذا اکتشاف سناریو با راهنمایی کامپیوتر و فضای تصمیم گیری میتواند به انسانها کمک کند تا به طور فردی یا گروهی کار کنند تا استراتژیهای کوتاه مدت منطبقی را کشف کنند که در نمونه های بزرگ آینده های احتمالی، پابرجا باشند.
این عناصر از طریق یک فرایند تکراری اجرا میشوند که طی آن کامپیوتر به انسان کمک میکند تا نمونه بزرگی از سناریوهای احتمالی را ایجاد کند، که هر سناریو نشان دهنده یک حدس درباره نحوه کار جهان (وضعیت آینده جهان) و یک انتخاب از میان بسیاری از استراتژیهای جایگزین است که ممکن است اتخاذ شود تا پیامدها را تحت تأثیر قرار دهد. به طور ایده آل، چنین نمونههایی شامل طیف بسیار وسیعی از آینده های احتمالی میشوند که یکی با تمام آیندهها، چه غالفگیرکننده و چه نه، منطبق خواهد بود و برای اهداف ایجاد سیاستهای پابرجا در برابر آن، به اندازه کافی نزدیک رخ خواهد داد. سپس برنامه ریزی پابرجا، تأثیر متقابل بین تجسمهای تعاملی ایجاد شده توسط کامپیوتر را مورد استفاده قرار خواهد داد که چشم انداز آینده های احتمالی نامیده میشود و به انسان کمک میکند فرضیاتی را درباره استراتژیهای مناسب و تحقیقات کامپیوتری در نمونههایی شکل دهد که به طور سیستماتیک این فرضیات را آزمایش میکنند.
اکنون مختصری از کاربرد RDM را ارائه میدهیم که از مقاله لمپارت، پاپر و بانکس (۲۰۰۳) و پاپر، لمپارت، بانکس (۲۰۰۵) استخراج شده است که این پرسش را مطرح میسازد که جهان در دهه بعد چه اقداماتی را میتواند اتخاذ کند تا رشد اقتصادی مناسب و محیط زیست سالمی را در قرن بیست و یکم تضمین کند؟ هدف این مثال، ارائه نتایج مفصل درباره سیاست نیست، بلکه کاربرد یک مدل بسیار ساده پویایی سیستمها است تا متدولوژی را برای پاسخ به چنین پرسشهایی ارائه دهد.
ما با این ادعا آغاز میکنیم که هر استراتژی اساسا موفقی باید در طیف بسیار وسیعی از آیندههای احتمالی، پابرجا باشد. این شکل یک چنین «چشم اندازی» از آیندههای احتمالی را نشان میدهد [شکل ۱]. محورهای افقی و عمودی چشم انداز، دو عدم قطعیت اصلی را نشان میدهند که عبارتند از میانگین نرخ جهانی رشد اقتصادی و نرخ تجزیه، یعنی کاهش شدت انتشار در هر واحد از ستانده اقتصادی در قرن بیست و یکم. هر نقطه در این چشم انداز، نشان دهنده یک سناریو خاص است. لذا، ناحیه بالا در سمت چپ شکل، آیندههایی را نشان میدهد که در آنها تجزیه، آلودگی را بسیار سریعتر از رشد اقتصادی کاهش میدهد. ناحیه پایین در سمت راست شکل، آیندههایی را نشان میدهد که در آنها اقتصاد بسیار سریعتر از کاهش آلودگی توسط تجزیه، رشد میکند. نقاط برچسب خورده، نرخ واقعی رشد اقتصادی و نرخ تجزیه را برای کشورهای ایالات متحده آمریکا، برزیل، چین، هند و روسیه طی دوره های زمانی مختلف را نشان میدهند.
شکل ۱: چشم انداز آینده های احتمالی به صورت تابعی از میانگین نرخ رشد اقتصاد جهانی و میانگین نرخ تجزیه جهانی (تغییر در آلودگی در هر واحد GDP ) در قرن بیست و یکم. نقاط ثقل، عملکرد گذشته کشورهای مختلف را طی بازه های زمانی متفاوت نشان میدهند.
هدف این چشم انداز، گرفتن طیف کاملی از آیندههای احتمالی برای قرن بیست و یکم است. این چشم انداز، میانگین نرخ رشد اقتصادی را از یک روند بسیار تورمی تا سطح بیسابقهای از رشد جهانی بالا و پایدار نشان میدهد. محدوده نرخ تجزیه هم به طور مشابه حماسی است. نقاط ثقل روی چشم انداز برای مقایسه آیندهها با طیف روندهای تاریخی هستند. توجه داشته باشید که چشم انداز، طیف بسیار وسیعتری از تغییرات ایجاد شده در ایالات متحده طی قرنهای ۱۹ و ۲۰ را نشان میدهد، اما طیف محدودتری از آن چیزی است که عملکرد چند ملت دیگر را طی چند دهه اخیر نشان میدهد. این چشم انداز برای گرفتن طیف احتمالی آینده برای قرن بیست و یکم به اندازه کافی گران به نظر میرسد.
ما با استراتژیهایی آغاز میکنیم که نشاندهنده انتخابهای جایگزین درباره سیاستهای کوتاه مدتی است که نرخهای تجزیه را تحت تأثیر قرار میدهند، به عنوان مثال، برخی ترکیبات مالیات تحقیق و توسعه و مالیات محیطی [شکل ۲]. سیاست گذاران با اجرای یک انتخاب خاص از سیاست ثابت کار خود را آغاز میکنند و ادامه میدهند تا اینکه تصمیمگیرندگان آینده، خطای اجتناب ناپذیر را تشخیص داده و بهترین پاسخشان را نشان میدهند.
شکل ۲: بازنمود با سبک خاص از استراتژی کوتاه مدت ثابت
اکنون میتوانیم عملکرد چنین استراتژیهای جایگزینی را در این چشم انداز مقایسه کنیم. این شکل از کدگذاری رنگی برای نشان دادن عملکرد یک چنین استراتژی استفاده کرده است، مثلا سرعت گرفتن آهسته [شکل ۳]. نتایج نشان داده شده در اینجا با یک نسخه تصحیح شده مدل ساده سیستمهای پویای واندرلند ایجاد شده است که در اصل وارن ساندرسون و همکارانش آن را ایجاد کرده بودند (گرولر و همکاران، ۱۹۹۶). شبیهسازی واندرلند، به نحو بسیار سادهای، شامل درک علوم موجود از پویایی اقتصاد جهانی، جمعیت شناختی و محیط زیست میشود و نحوه رشد جمعیت و ثروت را توصیف میکند که میتواند موجب افزایش آلودگی شود، درحالیکه نوآوری فناوری میتواند آن را کاهش دهد. آلودگی هم میتواند زمانیکه اقتصاد بر محیط زیست فراتر از برخی «آستانه تحمل» فشار میآورد، بر آن تأثیر گذار باشد. این مدل بسیار ساده به صورت نمایش متدولوژی در نظر گرفته شده است، نه اینکه قصد داشته باشد، نتایج مرتبط با سیاست را ارائه دهد. با این وجود، استدلالهای سیاسی که در اینجا مطرح شدند، نسبت به انتخاب خاص مدلها و سیستم ارزش مورد نظر، بسیار حساس به نظر میرسند. به شکل ۳ توجه کنید که سرعت گرفتن آهسته، به طور معقولی در آن نواحی خوب است که در آنها نرخ تجزیه فراتر از رشد اقتصادی میرود. این کار در آیندهها بسیار ضعیف صورت میگیرد، که در آنها نرخ رشد اقتصادی فراتر از نرخ تجزیه میرود. عملکرد تاریخی، مرزها را هم در بر میگیرد. بدیهی است که سرعت گرفتن آهسته، استراتژیی با ریسک بسیار بالا است.
شکل ۳: عملکرد استراتژی کوتاه مدت ثابت افزایش سرعت آهسته در چشم انداز آینده های احتمالی. رنگها (سبز، آبی پررنگ، زرد، قرمز) نشان دهنده سطح پشیمانی مربوط به استراتژی بهینه در هر آینده هستند
مشکل این است که هیچ سیاست ثابتی در طیف کامل آیندههای احتمالی، پابرجا نیست. این اسلاید، عملکرد یک کسب وکار معمول را با یک برنامه ضربتی مقایسه میکند [شکل ۴]. مورد آخر، ریسک فاجعه را حذف میکند، اما در بسیاری از آیندهها گران تمام میشود. میتوانیم از کامپیوتر برای بررسی دهها هزار از چنین سناریوهایی استفاده کنیم. همیشه همین مشکل را داریم. یک مسیر عبور ایده آل برای برخی از آیندهها، همواره در سایر آیندهها با شکست مواجه میشود. از آنجاییکه افراد درباره آیندهای که با آن مواجهند، به توافق نمیرسند، یعنی در جایی که در این نقشه قرار داریم، لذا این نوع ابهام، دستیابی به اتفاق نظر در تعهدات را برای هریک از مراحل جدی دشوار میسازد تا با چالشهای پیش رو مقابله کنند.
شکل ۴: عملکرد استراتژیهای باقی ماندن در دوره و کوتاه مدت ثابت با تلاش ضربتی در چشم انداز آینده های احتمالی
با این وجود، راهی پیش رو داریم. در این مثال خیلی ساده، میتوانیم نوع متفاوتی از استراتژی را دنبال کنیم. درحالیکه با نقاط قوت و ضعف مکمل استراتژیهای «باقی ماندن در دوره» و «برنامههای ضربتی» الهام میگیریم، با گزینه انعطافپذیری مواجه میشویم که محدودیتهای شدیدی را برای انتظار گاز گلخانهای اعمال میکند، اما اگر هزینه آنها بیش از اندازه زیاد باشد، آنها را رها میکنیم [شکل ۵].
شکل ۵: بازنمود با سبک خاص یک استراتژی کوتاه مدت منطبق
سپس میتوانیم از کامپیوتر کمک بگیریم تا نقاط عطف خاص عملکرد را پیدا کنیم که استراتژیهای پابرجایی در طیف بسیار وسیعی از آیندهها ایجاد میکنند، که در این نقشه هم نشان داده شده است [شکل ۶]. در آیندههایی که در آنها خوشبینیهای تکنولوژی، صحت دارد، نقاط عطف، زائد بوده و هزینهای در بر ندارد. در آیندههایی که در آنها چالشها بزرگ هستند، نقاط عطف، حیاتی میباشند. چنین استراتژیهایی به کوتاه شدن منازعات کمک میکنند، که با ارائه طرحهای عملی که همگی میتوانند به توافق برسند و اجرا خواهند شد، بدون اینکه مهم باشد که دیدگاه چه کسی درباره آینده صحیح است، انجام میشوند. این استراتژی منطبق، شبیه استراتژیهای «شیر اطمینان» هستند که برخی اقتصاددانان (مک کیبین و ویلکوکسن، ۲۰۰۲) آنها را به عنوان گزینههایی برای اهداف تغییر ناپذیر انتشار گاز گلخانهای مطرح کردهاند که اغلب در سیاستهایی همچون پروتکل کیوتو برای رسیدگی به مسأله تغییر جوی به کار میروند. ماشینهای تحلیلی جدید ما به تصمیمگیرندگان این امکان را میدهند تا چنین استراتژیهایی را طراحی کرده و کارایی آنها را به گروههای مختلف مورد نظر نشان دهند.
شکل ۶: عملکرد استراتژی کوتاه مدت منطبق در چشم انداز آینده های احتمالی
نقاط قوت و ضعف روش
تصمیمگیری پابرجا در ریشه خود بهترین تواناییهای انسان و کامپیوتر را ترکیب میکند تا به مسائل تصمیم گیری تحت شرایط بسیار مبهم پاسخگو باشد. انسانها توانایی بی نظری در تشخیص الگوهای بالقوه، نتیجه گیری، تدوین فرضیات جدید و درک راه حلهای بالقوه برای مسائل به ظاهر مهارنشدنی دارند. همچنین انسانها از منابع مختلف دانش برخوردارند، که شامل تواناییهای ضمنی، کیفی، تجربی و عملی میشود، که به آسانی در صورت گراییهای کمّی سنتی نشان داده نمیشوند. اما انسانها در نادیده گرفتن حقایق ناخوشایند برتری داشته و خودشان را با استدلالهایی متقاعد میسازند که واقعا اشتباه هستند. برعکس، کامپیوترها در رسیدگی به مقادیر زیاد دادههای کمّی از انسانها پیشی میگیرند. آنها میتوانند بدون خطا یا انحراف، مفاهیم آن فرضیات را نشان دهند و مهم نیست که زنجیرههای علی چقدر طولانی یا پیچیده هستند و بدون قضاوت قبلی درباره استثنائات مربوط به فرضیات مورد نظر، به تحقیق میپردازند. انسانها درحالیکه فعالانه با کامپیوتر کار میکنند، میتوانند فرضیاتی را کشف کرده و امتحان کنند که درستی آنها در طیف وسیعی از احتمالات ثابت شده است. لذا، اکتشاف سناریو و فضای تصمیمگیری با راهنمایی کامپیوتر میتواند جایگزینی را برای تصور، کمک به انسانها، کار به صورت فردی یا گروهی و کشف استراتژیهای کوتاه مدت منطبقی ارائه دهد، که در نمونه بزرگی از آیندههای احتمالی، پابرجا هستند.
نقاط قوت RDM شامل ارائه الگویی میشود که به تحلیلگران و تصمیمگیرندگان کمک میکند تا از اعتماد به نفس کاذب در برآوردهای خود از ابهام، اجتناب کنند و موجب میشود تا طرفهایی با ارزشها و انتظارات متفاوت، آسانتر بتوانند درباره اقدامات به توافق برسند. با این حال، RDM اغلب نیازمند سرمایهگذاری قابل ملاحظهای در توسعه مدلهای شبیهسازی مناسب است تا نمونههای سناریوها و همچنین حافظه و زمان کامپیوتر را به طور قابل ملاحظه ای پیگیری کنند؛ لذا همواره این بهترین رویکرد برای تمام کاربردها نیست. همانطور که در شکل ۷ نشان داده شده است، تصمیمگیری پابرجا به نظر مناسبترین روش برای حمایت از تصمیمات در موقعیتهایی میشود که بسیار مبهم هستند؛ آرایه غنی از گزینههای حفاظت بالقوه، کشف آن را برای استراتژیهای پابرجا ممکن میسازد و ارتباط نامشهودی بین تصمیمات سیاست جایگزین و اثرات آنها وجود دارد که یک کارشناس خبره نمیتواند آنها را در مغزش پیگیری کند. در موقعیتهایی که در آنها ابهامات کاملا مشخص هستند، باید از روشهای تصمیمگیری سنتی «پیشبینی سپس اقدام» تصمیمگیری احتمالی استفاده کرد. ممکن است رویکردهای برنامهریزی سناریو در موقعیتهایی مناسبتر باشند، که در آنها کارشناسان به آسانی میتوانند پیامدهای بالقوه انتخابهای جایگزین را درک کنند. تحقیق بیشتری نیاز است تا شرایط و مرزهای دقیقی که در آنها این روشهای متفاوت از همه مناسبتر هستند، درک شوند.
شکل ۷: موقعیتهایی که در آنها ممکن است تصمیم گیری، مناسبترین رویکرد برای مشخص کردن و پاسخ به ابهام باشد. ممکن است برنامه ریزی پابرجا، مناسبترین روش برای حل مسائل تصمیم گیری با ابهام زیاد باشد؛ که در آنها فرصتهای اساسی برای محافظت در برابر آن ابهامات وجود دارد؛ و در آنها این سیستم آنقدر پیچیده است که تصمیم گیرندگان به آسانی نمیتوانند اثرات بالقوه انتخابهای سیاست جایگزین را دنبال کنند (کاتزنبرگر و موزر، ۲۰۰۶).
سرانجام، این روش از این جهت فریبنده است که اگر ارائه شود، تصمیماتی را ارائه میدهد که در طیف بسیار وسیعی از آیندههای احتمالی به خوبی اجرا میشوند. درحالیکه هیچ روشی نمیتواند تضمین کند که یک استراتژی در تمام غافلگیریهای آینده مطمئن است، RDM رویکردی را ارائه میدهد که تحلیلگران و تصمیمگیرندگان را ترغیب میکند تا به طور سیستماتیک درباره چنین غافلگیریها و روشهایی فکر کنند که در آنها ممکن است بهترین مزایا را ارائه دهند (لمپارت، ۲۰۰۷).
RDM نیازمند استفاده از یک یا چند مدل شبیهسازی کامپیوتر و یا مجموعه دادههایی است که میتوانند اثرات تصمیمات سیاست جایگزین روی اقدامات مورد نظر پیامد مختلف را نشان دهند که به طیف وسیعی از ابهامات درباره مدل سیستم و ارزشهای پارامترهای نهاده برای مدلها وابسته هستند. RDM را میتوان با طیف وسیعی از مدلها به کار برد، از جمله مدلهای اقتصادسنجی، مدلهای رشد اقتصادی بهینه، مدلهای نظری بازی، مدلهای پویایی سیستم، مدلهای مبتنی بر عامل انتشار تکنولوژی، شبکههای عصبی و طیف وسیعی از مدلهایی که در صفحات گسترده اکسل ساخته شدهاند. RDM را میتوان همراه با مدلهای برنامهریزی مبتنی بر سناریو روایی به کار برد تا تعداد کمی سناریو را پیشنهاد کرده و ارزیابی کنیم که میتوانند توسط گروههای انسانی با جزئیات بیشتر مورد نظر قرار گیرند. همچنین RDM میتواند اطلاعات احتمالی و گستره وسیعی از قضاوتهای کارشناسی را با هم ترکیب کند که توسط استنباط، دلفی، پیشبینی یا سایر روشها ایجاد میشوند.
RDM به طور موفقیتآمیزی در طیف وسیعی از کاربردها به کار رفته است، که با این وجود گسترهای از زمینهها را پیشنهاد میکند که در آنها بهبودهای مهمی میتوان ایجاد کرد. ابتدا لازم است که کار بیشتری انجام شود تا ابزارهای تحلیلی را برای مرور در فضای سناریو بزرگ و چند بعدی بهبود بخشند. درحالیکه کار اخیر «کشف سناریو» به طور موفقیتآمیزی الگوریتم یافتن خوشه ای آماری PRIM را به کار برده است (فریدمن و فیشر، ۱۹۹۹) تا به راحتی سناریوهای کم بعدی و قابل تفسیری از ارتباط خاص با تصمیمگیرندگان را بر مبنای ارزیابیهای عملکرد استراتژیهای پابرجا در نمونه سناریوهای چند بعدی بزرگ ایجاد کنند که در آنجا فرصت و نیاز بیشتری برای کار در بهبود عملکرد چنین الگوریتمهای یافتن سناریو برای طیف وسیعی از مسائل تصمیمگیری باقی میماند. دوم اینکه، لازم است که برای درک انواع ویژگیهای ابهام، کار بیشتری انجام شود که در عمل برای تصمیمگیرندگان که با شرایط بسیار مبهم مواجه میشوند، از همه مناسبتر است. بیشتر متون مربوط به قضاوت و تصمیمگیری که برای حمایت از طرح ابزارهای پشتیبانی تصمیمگیری کامپیوتری به کار میروند، روی یک رویکرد پیشبینی سپس اقدام برای تصمیمگیری متمرکز هستند. وجود RDM و رویکردهای مربوطه، رشته تحقیق غنی و جدیدی از جستجوی عوامل را ارائه میدهد که میتواند موجب شود چنین ابزارهای جدیدی، از همه مفیدتر باشند و نشان میدهد که چگونه در عمل چنین ابزارهایی میتوانند به طور بسیار موثری برای افراد و سازمانها به کار روند. سرانجام، با وجود تنوع گسترده ارزشهایی که ارزیابی آیندههای بالقوه بلندمدت را توسط افراد مختلف تحت تأثیر قرار میدهند، و همچنین اطمینانی که ارزشهای فعلی در طی زمان ایجاد خواهند کرد، RDM نیازمند روشهای بهبود یافته برای مسائل تصمیمگیری با چندین ویژگی است تا طی چند ارزش و همچنین نمایش بهتر با مدلهای شبیهسازی کامپیوتری از روشهایی که در آنها نسلهای فعلی و آینده، در بلند مدت ارزش ایجاد میکنند، به مسأله پابرجایی بپردازند.
- Bankes, S. C., 1993: “Exploratory Modeling for Policy Analysis,” Operations Research, Vol. 41, No. 3, , pp. 435-449.
- _____, ۲۰۰۲: “Tools and Techniques for Developing Policies for Complex and Uncertain Systems,” Proceedings of the National Academy of Sciences.
- Steven C. Bankes, Robert J. Lempert, and Steven W. Popper, 2001: “Computer-Assisted Reasoning,” Computing in Science and Industry, vol 3, No. 2, pp 71-77 March/April.
- Ben-Haim, Y., 2001: Information-Gap Decision Theory: Decisions Under Severe Uncertainty, New York: Academic Press..
- Brooks, Arthur, Steve Bankes, Bart Bennett, 1999: “An Application of Exploratory Analysis: The Weapon Mix Problem,” Military Operations Research, V4, N1, p. 67-80.
- de Cooman, G., T. L. Fine, and T. Seidenfeld (eds.), 2001: Proceedings of the Second International Symposium on Imprecise Probabilities and Their Applications, The Netherlands: Shaker Publishing.
- Dixon, Lloyd, Robert J. Lempert, Tom LaTourrette, Robert T. Reville, 2007: The Federal Role in Terrorism Insurance: Evaluating Alternatives in an Uncertain World, RAND, MG-679-CTRMP
- Ellsberg, D., 2001: Risk, Ambiguity, and Decision, New York: Garland Publishing, Inc.
- Epstein, Joshua and Axtell, Robert L. 1996: Growing Artificial Societies: Social Science from the Bottom Up, Cambridge, Mass: MIT Press.
- Friedman, J.H. and N.I.Fisher 1999: “Bump hunting in high-dimensional data.” Statistics and Computing, 9(2): 123-143.
- Groves, D. G., M. Davis, R. Wilkinson, and R. Lempert, 2008: Planning for Climate Change in the Inland Empire: Southern California, Water Resources IMPACT, July.
- Groves, David G. and Robert J. Lempert, 2007: “A new analytic method for finding policy-relevant scenarios,” Global Environmental Change 17, 73-85.
- Kahneman, Daniel, Slovic, P., and Tversky, A, 1982: Judgment Under Uncertainty: Heuristics and Biases, New York: Cambridge University Press.
- Katzenberger, J., and S. Moser, eds. 2006. Climate Scenarios and Projections: The Known, Unknown, and The Unknowable as Applied to California. Proc. of an Aspen Global Change Institute workshop 11-14 March 2004, Elements of Change Series, AGCI.
- Klein, G., Sources of Power: How People Make Decisions, Cambridge, Mass.: MIT Press, 1998.
- Knight, Frank. H., 1921: Risk, Uncertainty, and Profit. Boston, Houghton Mifflin.
- Kouvelis, P., and G. Yu., 1997: Robust Discrete Optimization and Its Applications., Dordrecht, Kluwer Academic Publishers.
- Lempert, R.J., ۲۰۰۲: “A New Decision Science for Complex Systems,” Proceedings of the National Academy of Sciences, Vol. 99, Sup. 3, May 14, 2002 pp. 7309-7313.
- Lempert, Robert 2007: “Can Scenarios Help Policymakers Be Both Bold and Careful?” in Blindside: How to Anticipate Forcing Events and Wild Cards in Global Politics Francis Fukuyama ed. Brookings Institution Press, Washington DC.
- Lempert, Robert and Jim Bonomo, 1998: New Tools for Robust Science and Technology Planning, RAND DB-238-DARPA.
- Lempert, Robert J. , Benjamin P. Bryant, and Steven C. Bankes, 2008: Comparing Algorithms for Scenario Discovery, RAND WR-557-NSF.
- Lempert, Robert J. and Myles T. Collins., ۲۰۰۷: “Managing the Risk of Uncertain Threshold Response: Comparison of Robust, Optimum, and Precautionary Approaches” Risk Analysis 27 (4), 1009-1026
- Lempert, R. J., D. Groves, S. W. Popper, and S. C. Bankes, 2004: “A General, Analytic Method for Generating Robust Strategies and Narrative Scenarios,” (submitted).
- Lempert, Robert J., Nebojsa Nakicenovic, Daniel Sarewitz, Michael Schlesinger, 2004: “Characterizing Climate-Change Uncertainties for Decision-makers,” Climatic Change, 65, 1-9.
- Lempert, Robert J. and Steven W. Popper, 2005: “High-Performance Government in an Uncertain World,” in High Performance Government: Structure, Leadership, and Incentives. Ed. Robert Klitgaard and Paul Light. Santa Monica: The RAND Corporation.
- Lempert, R. J., S. W. Popper, and S. C. Bankes, 2002: “Confronting Surprise,” Social Science Computing Review, Vol. 20, No. 4, 2002, pp. 420-440.
- _____, ۲۰۰۳: Shaping the Next One Hundred Years: New Methods for Quantitative, Long-Term Policy Analysis, Santa Monica, Calif.: RAND, MR-1626-CR.
- Lempert, Robert J., Michael E. Schlesinger, and Steve Bankes, “When We Don’t Know the Costs or the Benefits: Adaptive Strategies for Abating Climate Change”, 33, 235-274, Climatic Change, 1996.
- Light, Paul 2005: The Four Pillars of High Performance: How Robust Organizations Achieve Extraordinary Results, McGraw-Hill.
- March, J., and Herbert Simon, Organizations, John Wiley, 1958.
- McKibbin, Warwick J. and Peter J. Wilcoxen, Climate Change after Kyoto, 2002: “A Blueprint for a Realistic Approach,” THE BROOKINGS REVIEW, Spring 2002 Vol.20 No.2, pp. 7-10
- Metz, B., Ogunlade Davidson, Rob Swart, and Jiahua Pan, ed., 2001: Climate Change 2001: Mitigation, Contribution of Working Group III to the Third Assessment [TAR] Report of the Intergovernmental Panel on Climate Change (IPCC), Cambridge, U.K.: Cambridge University Press. See section 10.1.4.4 “Computational Multiscenario Simulation Approach” and section 10.1.5 “Robust Decisionmaking.”
- Morgan, G., and M. Henrion, 1990: Uncertainty: A Guide to Dealing With Uncertainty in Quantitative Risk and Policy Analysis, Cambridge, U.K.: Cambridge University Press.
- Morgan, M. G., M. Kandlikar, J. Risebey, and H. Dowlatabadi, 1999: “Why Conventional Tools for Policy Analysis Are Often Inadequate for Problems of Global Change,” Climatic Change, Vol. 41, pp. 271-281.
- Park, George and Robert Lempert, 1998: The Class of 2014: Preserving Access to California Higher Education, RAND MR-971-CERT.
- Popper, S.W., R.J. Lempert, and S.C. Bankes, 2005: “Shaping the Future,” Scientific American, April.
- Rosenhead, M. J., Elton, M., Gupta, S.K., 1972: “Robustness and Optimality as Criteria for Strategic Decisions.” Operational Research Quarterly 23(4): 413-430.
- Rosenhead, Jonathan 2004: “Robustness Analysis: Keeping Your Options Open,” in Rational Analysis for Problematic World Revisited, , Jonathan Rosenhead and John Mingers eds. John Wiley.
- Savage, L.J., 1950: The Foundations of Statistics, New York, Wiley.
- van Asselt, M. B. A., 2000: Perspectives on Uncertainty and Risk, Dordrecht, The
- Netherlands: Kluwer Academic Publishers.
- Seong, Somi and Steven W. Popper (2005). Strategic Choices in Science and Technology: Korea in the Era of Rising China. RAND MG-320.
- Toman, Michael , James Griffin, Robert J. Lempert 2008: Impacts on U.S. Energy Expenditures and Greenhouse-Gas Emissions of Increasing Renewable-Energy Use, RAND, TR-384-1-EFC
- Treverton, G., Reshaping National Intelligence for an Age of Information, Cambridge, MA: Cambridge University Press, 2001.
- Zhou, K., Doyle, J., and Glover, K., 1996: Robust and Optimum Control Theory, Prentice-Hall.
ارسال نظر برای این پست بسته است.